زنده مردگان ...
حال همه ماخوب است ... فقط کمی دلهایمان بریده بریده نفس میکشد ... و ای کاش نفس بکشد ... حال انکه مرده است و این نفسهای بریده تپش های قلبی ست که به ریزترین ذره ممکن خورد شده است ... چرا که دلی برای نفس کشیدن نمانده است ... و تنها نفس های بی جان زندگی در رگهای روحمان شریان دارد ... حال آنکه مرده ایم و تنها یدک میکشیم نام زنده بودن را ... و افسوس که همگان مردن را خوابیدن در قبر میپندارند ... و نمیدانند که زمین پرشده است از زنده هایی که از هر مرده ای مرده ترند ... این زنده مردگان گور و کفن نمیخواهند ... تنها اتفاقی ، رویدادی ، معجزه ای و شاید هم ادمی میخواهند تا دوباره تپش زندگی و زنده بودن را به آنها ارمغان دهد...
نظرات شما عزیزان: